تحلیلی کوتاه بر انتخابات ۱۱ اسفند مجلس شورای اسلامی (بخش سوم)
بلوغ نارس کنشگران سیاسی
یک پرسش اساسی این است که چرا در سپهر سیاسی و اجتماعی ایران در سه دهه گذشته ، پس از هر انتخاباتی چه ریاست جمهوری یا مجلس، نظم سیاسی جامعه و دولت و کشور که باید علیالقاعده، نسبت به قبل منسجم تر و قاعده مندتر بشود و اراده های جدید، منابع جدید و سرمایه های جدید سیاسی و علمی و اجرایی همچون اکسیژن تازه در فضای عمومی جامعه، در سیاست ها و در برنامه های دولت، سبب شتاب بیشتر کشور و دولت به سمت حل مشکلات ساختاری و مزمن کشور بشود و مسایل اقتصادی و فرهنگی را حل کند، صرف کاهش توان یکدیگر می شود. خطر و آسیبی که دیروز رهبری عزیز و حکیم در دیدار با خیرگان رهبری بدان اشاره فرمودند. از زوایای مختلفی می توان به این آسیب سیاسی که می توان آن را *بلوغ نارس سیاسی * نامید، نگاه کرد . اما نگاهی که اکنون می خواهم بر آن تاکید کنم و آن را ریشه بلوغ نارس سیاسی، سیاستمدران و کنش گران عرصه سیاسی و اجتماعی سه دهه اخیر می دانم، نگاهی مبنایی در ساخت قدرت کنش گران سیاسی در سه دهه اخیر ایران در سپهر سیاسی جامعه ایرانی است.
( تاکید دارم بین ساخت قدرت در ارکان قانونی و حقوق کشور و دولت با ساخت قدرت در بین کنش گران تفاوت وجود دارد. مطالب بنده ناظر به ساحت کنش گران سیاسی است و نه ساختارهای قانونی در اسناد بالادستی نظام سیاسی کشور).
1-هر نوع کنش گری سیاسی که فاقد چهارچوب های شناختی، روشی، ارزشی، هنجاری، علمی، روزآمدی، کارآمدی و معطوف به مسئله محوری و بومی گرایی در گفتمان انقلاب اسلامی نباشد، خواه نا خواه محکوم به شکست است.
2- متاسفانه کنش گری های سیاسی غالب کنش گران سیاسی جامعه ایرانی در سه دهه اخیر بیشتر از آن که یا بر اساس گفتمان انقلاب اسلامی باشد ، یا بر اساس علم و دانش تجربه شده بشری در علوم سیاسی باشد، (حکمت، فلسفه و دانش سیاسی)، یا بر اساس ارزش های بنیادین انقلاب اسلامی باشد، یا بر اساس عرق ملی و فرهنگ و هویت ایرانی اسلامی باشد، یا بر اساس عدالت و فضلیت و اخلاق باشد، بر اساس سنجش ها و ملاحظات و سلیقه های افراد (ولو افراد خوب و بدون حاشیه) قرار داشت. بجای اصل قرار دادن رفتارهای نهادی و نهادینه شده، کم کم با توجیهاتی که ظاهرا در زمان و دوره خود موجه هم بودند، مانند توجیهات کارگزارانی ها و سازندگی و یا توجیهات عصر توسعه سیاسی، یا عصر احمدی نژاد و روحانی و اکنون عصر رئیسی، بجای نهادینه شدن کنش گری های سیاسی کنش گران ، این نهادهای سیاسی بودند که به حاشیه رفتند. و لذا به تدریج در سه دهه اخیر نوعی جابجایی در مبناها و معیار ها و ملاک ها با افراد صورت گرفت . و افراد در نقش کنش گران سیاسی معیار عمل نهادی قرار گرفتند. و امروز این بزرگتری آسیب و خطری است که کلیت نظام و کشور را تهدید می کند. و سبب اختلافات میان کنش گران سیاسی شده است . تولید فرهنگ سیاسی مطلوب و فضلیت محور بدون داشتن چهارچوب یاد شده در بند اول غیر ممکن است .
3-ریشه اصلی تفسیر های سیاسی متفاوت و گاه متضاد از رخدادهای سیاسی کشور که انتخابات مجلس یکی از مهم ترین آنان است ،در جابجایی معیارها و رفتارهای نهادی با سلیقهها و فهم افراد و برداشت جریانات سیاسی است، بجای آن که ابتدا حق را بشناسیم، سپس اهل حق را، کوشش می کنیم برای حفط قدرت و منفعت خود، اهل حق را مبنای شناخت حق قرار دهیم. دوری از ارزش های انقلاب،شخصی کردن معیارها و مبانی و تفسیر سازی های غیر عالمانه، ترجیح غیر شایستگان بر شایستگان در مناصب، نادیده گرفتن عدالت، دوری از اخلاق و معنویت، چسبیدن به روش های گذشته و ماندن در آن، هیجان زدگی و ذوق زدگی و بی تجربگی نازه واردان در هر دوره و مانند آن از جمله رفتارهای سیاسی و اجتماعی نا بالغان سیاسی است ، فرقی هم نمی کند، عصر سازندگی باشد یا عصر توسعه سیاسی، یا اصول گرایی احمدی نژادی، یا امید اجتماعی روحانی و یا اکنون، قرار است کنش گران سیاسی به قانون، به تقوی، به اخلاق، به علم و دانش وتخصص، به ارزش ها ،به عدالت وابسته باشند و نه برعکس. آسیبی که متاسفانه وجود دارد و جا دارد، برای آن فکری بشود.
(دکتر ابوالقاسم فاتحی دهاقانی، عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبائی تهران،دوشنبه 18 اسفند1402)